به نام ایزد منان1

ساخت وبلاگ

دلم از دست آدمها خونه

غریبه نه همین دوست و فامیل بیش از همه دل آدمو میکنن

مادر و خواهر

واااای من که بریدم

واسه همین زدم به تیپ و تار همه

ارتباطاتمو له کل قطع کردم

حالا دیگه راحت تر نفس میکشم به نام ایزد منان1...

ما را در سایت به نام ایزد منان1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soheilabanoo بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 14:24

خیلی زیباست. نه چنانم که تو گویی نه چنینم که تو خوانی و نه آنگونه که گفتند و شنیدی نه سمائم نه زمینم نه به زنجیر کسی بسته‌ام و بردۀ دینم نه سرابم نه برای دل تنهایی تو جام شرابم نه گرفتار و اسیرم نه حقیرمچُنین است سرشتم این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ... گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویــم تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی خودِ تو جان جهانی گر نهانـی و عیانـی تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره ز به نام ایزد منان1...ادامه مطلب
ما را در سایت به نام ایزد منان1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soheilabanoo بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 21 اسفند 1399 ساعت: 0:17

مقوله ای بحث برانگیز است،هم غم و هم شادیاز هم جدا نیستنددر همان لحظه که غمگینی،در همان زمان که غمگین هستی به ناگاه چیزی برای شادی پیدا میشود و بالعکسولی من چند روزی هست که غمگینمالبته خوب که فکر میکنم،دلیلی برای غمگین بودن پیدا نمیکنمولی درونم غوغاستآشفتگی عجیبی روحم را می آزاردآینده چیست و چه خواهد شدهمه میگویند،آینده ات بهتر از امروز خواهد ب به نام ایزد منان1...ادامه مطلب
ما را در سایت به نام ایزد منان1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soheilabanoo بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 11 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:41

به نام اولین و آخرین قبلاً  خیلی دیده بودم،که بسیار سفر باید،تا پخته شود خامی،ولی مثل این سفر تجربه نکرده بودم.اولین سفری که به همراه والدینم به تنهایی داشتم.اولش خیلی عالی شروع شد،همراهی همسرجان تا فرودگاه،گرفتن کارت پرواز و هدایت ما،بعد اون تو فرودگاه مشهد وقتی نشستیم،تازه عذاب من شروع شد،دیدن چهره ی حق به جانب بابا و خنده ی تمسخر که روی لب داشت،به خاطر ناتوانی مامان،انگار نه انگار که هشت تا بچه به نام ایزد منان1...ادامه مطلب
ما را در سایت به نام ایزد منان1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soheilabanoo بازدید : 72 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 4:08

امروز که رفته بودم استخر،

وقتی به خانمهای مسن نگاه میکردم و میدیم که مثل کودکان دوساله

توی آب بالا و پایین میپرند و حس سرخوش خاصی داشتند،به این نتیجه رسیدم که واقعا آب مایه ی حیاته.

+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 23:50  توسط فلور  | 
به نام ایزد منان1...
ما را در سایت به نام ایزد منان1 دنبال می کنید

برچسب : مایه,حیات,آرامش, نویسنده : soheilabanoo بازدید : 78 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:28

خواستگاری داستان جالبی حضور شخصی غریبه در خانه ات که میتواند بعدها جزو عزیزانت شود. آره وقتی خواستگاری وارد خونه میشه اضطراب وجود رو میگیره که آیا این مرد میتونه جگر گوشه ی منو خوشبخت کنه خودم وقتی ازدواج کردم 26 سالم بود مادرم از خداش بود که از شر من خلاص بشه یه نون خورم که کم میشد،خودش کلی جای ذوق داشت بیچاره شدم تا ازدواج کردم میومدن و میرفتن،یا من اونا رو نمیخواستم  یا اونا منو بالاخره  به یکی به نام ایزد منان1...ادامه مطلب
ما را در سایت به نام ایزد منان1 دنبال می کنید

برچسب : خواستگاری, نویسنده : soheilabanoo بازدید : 101 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:28

امروز یک روز فوق العاده  متفاوت بود. دیروز با خودم فکر میکردم چقدر زندگی یکنواخت شده و خداوند خیلی سریع من رو در امروز قرار داد. اول که تو استخر مامان داشت غرق میشد.شنا که بلد نیست،موقع تمرین برای تقویت پاهاش سر خورد،تا خودمو بهش برسونم ،خیلی اذیت شد. بعدشم به محض اینکه گذاشتیمش خونه و اومدم خونه خودمون،هنوز زمان زیادی نگذشته بود ،که به گوشیم زنگ زد و خبر فوت عروس عموم رو داد. در گیر مرگ این بیچا به نام ایزد منان1...ادامه مطلب
ما را در سایت به نام ایزد منان1 دنبال می کنید

برچسب : متفاوت, نویسنده : soheilabanoo بازدید : 64 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:28

امروز برای چندین بار وبلاگ میسازم.

هربار به خاطر بی حافظه  گی عنوان یا کلمه عبور را فراموش کردم.

ولی اینبار برای خودم کارهای خاص انجام دادم تا دیگه فراموش نکنم.

+ نوشته شده در  چهارشنبه هفتم تیر ۱۳۹۶ساعت 9:17  توسط فلور  | 
به نام ایزد منان1...
ما را در سایت به نام ایزد منان1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soheilabanoo بازدید : 82 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 12:06

وقتی در تنهایی مینشینم،با خودم فکر میکنم که باید داستان زندگی ام را بنویسم ،

شاید برای دیگران پند آموز باشد.

ولی وقتی شروع به نوشتن میکنم،میبینم که نمیدانم از کجا باید شروع کنم

+ نوشته شده در  چهارشنبه هفتم تیر ۱۳۹۶ساعت 9:26  توسط فلور  | 
به نام ایزد منان1...
ما را در سایت به نام ایزد منان1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : soheilabanoo بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 12:06